فرقان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب با موضوع «شهداء» ثبت شده است

بابایی دلم برات خیلی تنگ شده

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۵ ق.ظ
بسم الرب الشهدا وصدیقیندلم تنگ استمانند لباس های دبستانممثل سال های ماموریت های طولانی* پدر * که نمی فهمیدم وقتی می گویند کسی دور است,یعنی چقدر دور است..... .بابایی دلم برات خیلی تنگ شده+گاهی ادم ناخواسته دلش هوای بعضی روزا با بعضی از ادما رو می کنه که هیچ جوری جز دیدنشون اروم نمی کنتش اه خداجون کی میشه که منم بابام رو ببینم

حاج محسن دین شعاری

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۲ ق.ظ
للحق طرح نوشت : ۲۵ سال از زندگی ات در بهشت گذشت … همان قدر که در آسمان معروفی ، در بین زمینی ها هم داری معروف تر می شوی عزیز… برایت کتاب چاپ می کنند و سر مزارت هم دیگر نمی شود دلی از عزا درآورد، از بس که مشتری پیدا کرده ای! اما جغرافیای مهربانی ات آن قدر وسیع هست که همه ی ما قبرستان نشینان عادات سخیف را در برگیرد… بیش تر بتاب خواهشا … الوعده وفا… راستی سالگرد تولد دوباره ات مبارک! پانوشت : نمی دانم چه بر سر سایت آمده بود. هرچه بود مهم نیست. این شب ها، بسیار دعایم کنید. و تصدق علینا … کاملا بی ربط : سرم را در نبودنت شاید دیگران گرم کنند، اما دلم را هرگز …

شهید محمد ابراهیم همت

سه شنبه, ۴ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۶ ق.ظ
للحق طرح نوشت : شروع دوباره، با طرحی از شهید می چسبد. چه خوب می گفت حسین قدیانی که گاهی طرحی از شهدا بزن. حال هوای خودت و وبسایت با هم عوض می شود. و راست می گفت! پانوشت : نه مویزی بودم که درگیر اجلاس باشم و نه غوره ای که اهل ناز! فقط چند روزی مسافرت بودم و چند روزی هم درگیر بعضی کارهای ییهویی … گرچه خیلی موضوع قابل بحثی هم نیافتم برای پرداخت. راستی شنیدم فائزه به طور خاموش به میهن بازگشته… همزمان حکم اختلاس کننده ها هم اعلام شد و ایضا هم زمان دلم برای اجرای حکم شاپسته زادگان تنگ تر! کاملا بی ربط : چه بی معرفت بود دریا! مردمانی را دیدم که در او غرق شدند و برایش جان دادند، اما او بی رحمانه جنازه شان را پس زد!

شهدارایادکنیم حتی بایک صلوات

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۷ ق.ظ
شهدارایادکنیم حتی بایک صلوات

shahid_friend

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۶ ق.ظ
خیلــــــــی ها را صــــــــدا میزنند   امـّـــا   تنها عده ای میشنوند ! ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~گام به گام عملی و مستند دوستی و انس با روح یک شهید هممون میدونیم شهید زندست و به انقلابی که به ثمر رسونده, سر میزنه و مدام اونو از گزند خطرات و تهدیدات حفظ میکنه. حالا تصور کنیم یا یکی از شهدا بتونیم رابطه دوستی - عاطفی برقرار کنیم.... فکر میکنین چه اتفاقی میفته !؟      روح شهید با روح شما رفیق و همراه میشه.      از فردا حضور شهید رو همیشه کنار خودتون احساس میکنید چون روح شما همیشه همراهتونه !      در طول روز هواتونو داره ( موقع درس خوندن, نماز و انجام طاعات, غذا خوردن, مسجد رفتن, گردش و همه فعالیته ها.... )       براتون مدام دعا میکنه چون شهدا فوق العاده رفیق باز بودن و هستند !      نه تنها برای نماز صبح که بعد از مدتی برای خوندن نماز شب هایی باصفا بیدارتون میکنن.      در هر مرحله از زندگی که چند گزینه انتخاب داشته باشید, به راحتی گزینه اصلح رو نشونتون میدن.      لذت بندگی, عبادت, طاعت و معنویت رو به دوست خودشون خواهند چشاند.      برای جوونهای در آستانه ازدواج, یه همسر خوب پیدا میکنن. یه دختر خانم یا آقا پسر خوب که اتفاقا اونم به شهید شما ارادت داره !!!حالا به این مثلث فکر کنین :     شما + دوست شهید شما + همسر شما (ارادتمند دیگر شهید)          و در نهایت و اوج این رابطه این مثلث شکل خواهد گرفت :     شما + دوست شهید شما + خــدا      نسئل الله منازل الشهداء~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ گام (1) : انتخاب فقط 1 شهید  گام (2) : عهد بستن با شهید  گام (3) : شناخت شهید  گام (4) : هدیه ثواب اعمال خود به روح شهید  گام (5) : درگیر کردن خود با شهید   گام (6) : عدم گناه در حضور رفیق !  گام (7) : اولین پاسخ شهید  گام (8) : حفظ و تقویت رابطه تا شهادت

سید مرتضی آوینی

يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۵۶ ق.ظ
للحق طرح نوشت : چند نکته عرض می کنم. اول تبریک خدمت رئیس جمهور منتخب ملت و امید به اینکه خدمت ، اعتدال و انقلابی گری را سرلوحه ی کارشان قرار دهند. که خواهند داد انشاالله. دوم به دوستان مخالف نظام که چه خوب است از انقلابی ها ...

شهدا

سه شنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۳۲ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم شهید همت محمد ابراهیم روز 12 فروردین 1334 در شهرضا در خانواده ای محروم، اما متدین و متقی پا به عرصه هستی گذاشت. از همان ابتدای ورود به مدرسه، هوش و استعداد بالای خود را بروز می دهد و دوره دبستان و دبیرستان را با موفقیت تمام پشت سر می گذارد. از همان دوران تحصیل، عشق و انس و علاقه خود را نسبت به قرآن و معارف مذهبی بروز می دهد و در محافل قرآن و کلاسهای مذهبی شرکت می کند. فعالیتهای شهید پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1352 پس از دریافت دیپلم، در دانشسرای اصفهان به تحصیل ادامه می دهد. پس از گرفتن مدرک تحصیلی، به سربازی می رود و در آشپزخانه لشگر، به عنوان مسئول آنجا انجام وظیفه می کند. او از این دو سال به عنوان تلخ ترین دوران زندگی یاد می کند. محمد ابراهیم در ماه مبارک رمضان، سربازان را به روزه گرفتن ترغیب می کند و قول تهیه سحری را به آنها می دهد؛ اما «ناجی» فرمانده وقت لشگر، وقتی از این موضوع مطلع می شود، سربازان را وامی دارد که روزه خود را بشکنند و این حرکت ضد دینی ناجی برای محمد ابراهیم، سخت گران می آید. او در همین دوران، به ماهیت پلید رژیم شاه پی می برد و مبارزه خود را علیه این رژیم آغاز می کند. وی با مطالعه تعدادی کتاب ممنوعه، نسبت به مسائل سیاسی روز آشنا می گردد و از آن پس، قعالیتهای خود را علیه رژیم ستمشاهی گسترش می دهد و به افشای مفاسد و جنایتهای رژیم می پردازد. پس از پایان سربازی، در روستاهای اطراف زادگاه خود، به شغل معلمی روی می آورد. ابراهیم در این مدت با چند روحانی متعهد آشنا شده و ارتباط نزدیک برقرار می کند و از طریق آنان با شخصیت حضرت امام خمینی (ره) بیشتر آشنا می شود و از آن پس، دل در گرو عشق و آرمان ایشان می سپارد. با اوج گیری انقلاب به عنوان چهره ای شاخص، به روشنگری جوانان و مبارزه علیه رژیم می پردازد و برای دیدار روحانیون و گرفتن اعلامیه و نوار، به شهر قم رفت و آمد می کند. مبارزات شهید همت بدان جا می کشد که از سوی عوامل ساواک مورد تعقیب قرار می گیرد؛ اما او هوشمند تر از آن بود که دست ساواک بیفتد. شهر به شهر سفر می کند و به فعالیتش علیه رژیم ادامه می دهد. اولین قطعنامه مذهبی با شالوده سیاسی، در اداره آموزش و پرورش شهر، توسط او قرائت می شود. یکی از بندهای این قطعنامه انحلال ساواک بود. پس از این حرکت، ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، حکم اعدام او را صادر کرد. حتی یکبار به جانش سو قصد می شود، که تیر به فرد دیگری به جای شهید همت اصابت می کند.                              شهیدآوینی شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت: "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."                          شهید برونسی در سال هزار و سیصد و بیست و یک، در روستای «گلبوی کدکن»، از توابع تربت حیدریه، قدم به عرصه ی هستی نهاد. نام زیبنده اش گویی از لحظه هایی نشأت می گرفت که در فرمایش « الست بربکم»، مردانه و بی هیچ نفاقی، ندا در داد:«بلی»؛ عبدالحسین.  روحیه ی ستیزه جویی با کفر و طاغوت، از همان اوان کودکی با جانش عجین می گردد؛ کما این که در کلاس چهارم دبستان، به خاطر بیزاری از عمل معلمی طاغوتی، و فضای نامناسب درس و تحصیل، مدرسه را رها می کند. در سال هزار و سیصد و چهل و یک، به خدمت زیر پرچم احضار می شود که به جرم پایبندی به اعتقادات اصیل دینی، از همان ابتدا، مورد اهانت و آزار افسران و نظامیان طاغوتی قرار می گیرد. شهیدبابایی شهید عباس بابایی (۱۳۲۹-۱۳۶۶) سرلشگر خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق و فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در جنگ ایران و عراق شهید شد.

شهادت

دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۱، ۰۱:۵۵ ب.ظ
آفتاب راست ایستاده بودکه راست ترین قامت ها به نمازشکسته ایستادند. خورشید اذان می گفت.آسمان قامت می بست.غباربرخاسته سرخضوع داشت. آشوب، به نظر اقتدا کرد وسکوتی غریب، کران تاکران میدان راپوشاند.خشکیده ترین لب ها، دلنشین ترین ترنم سجع وار عشق رابه گوش تشنه ی ریگزاران داغ می بخشید. نسیم صرصرگونه بوی تازه ی خون می آورد.سکوت، آن قدربه گوش هافرصت می داد تا سیلی موج رابر ساحل فرات احساس کنند؛ تشنه کامان اما، درالتهاب وعطش دیگری می سوختند:حریق بزرگ عشق، دامن دل ها راگرفته بود وتا لب هابالامی آمد.فرات عرق شرمی بودکه برعطش اطفال تشنه کام حسین(ع) می ریخت. حسین(ع)می دانست که اگراین نمازرابرپانکند،بذری که رسول ا..ّ.افشاندوباخون فرق علی(ع)آبیاری شدو باپاره های جگرحسن(ع) بالید،برای همیشه محاق بودوتنها درذهن تاریخ یافت می شد. امام عاشوراتکبیرنمازراگفت ودست هایی که دمی پیش نوازشگرشمششیر بود؛ دررهاترین حالت، ازسفرآسمان برگشت ودرآرامش داغ صحراقرارگرفت. اینک رکوع فرصت کم کردن فاصله با دوست، قنوت، فرصت دردست نهادن هستی وبه دوست تقسیم کردن؛ سجود، تمرین برخاک افتادن بودوسلام آمادگی برای ورودبه ((دارالسّلام))؛ دارلسّلام محبوب. نمازبه پایان رسیدوتبسمی دلپذیر برلبان امام نشست وسپس امتزاج دولبخند وپروازروحیِ نمازگزاران که وسعت بهشت راپوشاند وهفت آسمان را ازهیاهوی بالهایش لبریزکرد.