فرقان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۲ ثبت شده است

آداب بیرون آمدن زنان

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ق.ظ
آداب بیرون آمدن زنان « وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ »(2) و به زنانى که مى‏خواهند اهل خدا باشند بگو: چشم از نامحرم بپوشید. جلوى شهوت خودتان را نگاه دارید، مملکت و خانواده‏ها را به لجن نکشید. زینت خود را ظاهر نکنید. مگر آن یک تکه از صورت که دیگر نمى‏توانید کامل بپوشانید، آن هم طورى بپوشانید که اگر کسى چشمش افتاد، نفهمد شما جوان و زیبا هستید. پارچه سراسرى بیاندازند که بدن را کاملاً بپوشاند، و حجم بدن و زیبایى‏هاى آن را نشان ندهد.

کسی که قبرش همیشه بوی گلاب میدهد

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۰۲ ب.ظ
شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید .وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اونطرف سنگ خیس میشه و گلاب ازش بیرون میاد.می گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائکه " بوده است ." غسیل الملائکه " به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد.فردا صبح ، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می ‌کرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند . او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند.پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .کسایی که زیاد بهشت زهرا می‌رن، بهش میگن شهید عطری.خیلی‌ها سر مزارشهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوانشهید پلارک از زبان مادرش: در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نگردیده بود. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت... اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میکند.

خاطره ای از شهید بروجردی

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۰۱ ب.ظ
با یه موتور درب و داغون می یومد کمیته سر و کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند. آقای بروجردی! پارکینگ ماشین های ضد گلوله اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها! میدونی بهش خط بیفته چی میشه؟! حاجی بده ببرمش روش چادر بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه بروجردی هم کم نمی آورد موتور رو داد به اون آخری و گفت: بارک الله! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم ...

خداحافظ فرمانده

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۳ ب.ظ
دیروز بوی عطر گل و گلاب در فضا پیچیده بود . باز هم یکی از یادگاران دفاع مقدس کسی که همرزم مردان آهنینی همچون شهیدان همت ، کریمی ، متوسلیان و دیگر شهیدان گلگون کفن ایران اسلامی بود از جمع ما پرکشید و به دیار باقی وابدی وجایگاه رفیع خود در بهشت پرواز کرد . در مراسم تشییع این دلاور مرد کسانی که  خود را مدیون خون شهدا میدانستند شرکت کرده بودند و دین خود را ادا نمودند .  این دلاور که فرمانده گردان های حبیب و گردان شهادت لشگر ۲۷ محمد رسول ا...  بود و در این سالهای اخیر خیلی درد و رنج فراوانی حاصل از استنشاق گاز خردل و علاوه بر موج گرفتگی دست و پنجه نرم میکرد بلاخره به دوستان و همرزمان شهید خود پیوست . حال ما ماندیم و باز شرمندگی . از کنار ما تنها یادگاران دفاع مقدس هم دارند میروند. ما آخر در این شهر خاکستری چه کار باید بکنیم . به قول همرزمان و جانبازان حاضر در مراسم می گفتند حاج احمد گفته بوده من نمیخواهم باری به دوش نظام باشم که هزینه تأمین قرص های من به دلیل تحریمی که وجود دارد نظلام را به سختی وا دارد من بروم که این سختی ها کمتر شود . روحش شاد

عید با تخریب چی های جنگ

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۱ ب.ظ
اسفند که به میان راه می رسید باد دلربای خنکی در دشت بی انتهای جنوب می وزید و از سرمای استخوان سوز شبهای زمستان دیگر خبری نبود، این باد پیغام بهار را با خود داشت. بهار و عید نوروز را در آن سالهای جنگ چندبار در دل طبیعت جنوب بودم. ایام بسیار دل انگیزی بود و طبیعت در زیباترین چهره رخ می نمود. اسفند که به میان راه می رسید باد دلربای خنکی در دشت بی انتهای جنوب می وزید و از سرمای استخوان سوز شبهای زمستان دیگر خبری نبود. این باد پیغام بهار را با خود داشت.گاهی این بادها باران را هم با خود می آورد؛ از آن بارانهای سیل آسای سنگین که تا به زمین جبهه ها می رسید آن را مثل چسب بر کف پوتین ها می چسباند.اما هیچ گله ای نبود، که هر چه از جلوه های طبیعت دیده می شد زیبای زیبا بود. باد و باران را که گفتم. از پرنده های خوش صدا، سبزه های خیس روی زمین، عطر شبنم و در بعضی جاها بوی باروت...                                             روزهای نزدیک عید سنگرها هم خانه تکانی می شدند. خاک روی آن را کمی بیشتر می کردند و مشمع تمیزتر و سالم تری بر روی آن می انداختند، پتوها را از کف نمناک سنگر در می آوردند و تکانی می دادند و خاک آن را می گرفتند و اگر همت و حالی بود کف بعضی سنگرها را گودتر می کردند و همه چیز را برای نشستن دور هم و خواندن دعای تحویل سال آماده می کردند.وقتی «عملیات خیبر» از اوج خود فروکش کرد و ما از جزیره شمالی به مقر «جفیر» آمدیم در آستانه سال نو باران بسیار شدیدی آمد که کف سنگرهای ما که از زمین پایین تر بود تا نیم متر پر از آب شد و کاسه و قابلمه و وسایل داخل سنگر شناور در آب شدند. آن روزها زیر آن باران امکان خانه تکانی یا سنگر تکانی پیدا نشد اما دعای تحویل سال را خواندیم و طبق معمول عید، سکه تبرکی امام را گرفتیم.گاهی سفره هفت سین هم رو به راه می شد. هر گردان با آلات جنگی خود سفره ای ترتیب می داد. وقت تحویل سال 1366 در اردوگاه شهدای تخریب در جاده آبادان، سفره بچه های تخریب سیم خاردار، سیمینوف ، مین سوسکی و سبدی و...بود و عکس شهدا را هم در میان نمازخانه می گذاشتیم و یادی از آنها می کردیم که جان دادند تا بهاری ترین فصل ها و سالها نصیب ما ایرانی ها شود.آنها رفتند تا آبی ترین آسمان مال ما باشد. آنهایی که بال گشودند و به ما یاد دادند در سفره های دلمان با سکه دلخوش نباشیم. آن روز یکی از نیروها این شعر را از یک شهید خواند:یک روز کبوتر سفیدی زیبا پرو بال خویش آراست - زان بعد وداع نمود با من پرید و ز دام برخاستبا نغمه خویش به من چنین گفت: پرواز در آسمان چه زیباست - هر جا نظر افکنی در اینجا ، آن نور زمین و آسمانهاستناگه نشده تمام حرفش ، صیاد پلید تیر زد راست - آن تیر به بال و پای او خورد ، بال و پر او به خون بیاراستدیگر نتوانم این بگویم ، زان تیر به دل چه نوحه برخاست - دیگر خبری از او ندارم دیگر اثری از او نه برجاستآن یوسف گمشده کجا رفت کز چشم پدر دو جوی پیداست - گرگی بدریده یوسفم را یا در ته چاه آن یهوداستدر حبس عزیز باشد او یا در مصر رضای حکمفرماست - در جنت عدن توست یا رب یا اینکه اسیر چنگ اعداست

بیت المال

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۴۱ ب.ظ
بهش گفتم:«توی راه که بر میگردی،یه خورده کاهو و سبزی بخر.»گفت:«من سرم خیلی شلوغه،می ترسم یادم بره.روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده.»؛همون موقع داشت جیبش را خالی میکرد.یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین؛برداشتمشان تا چیزهایی مه می خواستم،برایش بنویسم،یک دفعه بهم گفت:«ننویسی ها!»جاخوردم،نگاهش که کردم،به نظرم عصبانی شده بود!گفتم:«مگه چی شده؟!»گفت:«اون خودکاری که دستته،مال بیت الماله.»گفتم:«من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم!دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست.»گفت:«نه!!.» خاطره ای از سردار شهید مهندس مهدی باکری؛(فرمانده لشکر 31 عاشورا)!

شرمنده شهدا

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۳۹ ب.ظ
بیاییم فکر کنیم ما بعد از شهدا چه کردیم .  وچیزی که آنها خواستند انجام دادیم.  ما همه در برابر خون شهدا مسئولیم  .  ای مسولین جمهوری اسلامی .  ای مردم ..به خدا ما مسولیم  نگذارید جمهوری اسلامی به دست ناهلان بیفتد  پس ای شهدا شرمنده ایم چیزی که شما خواستید  نشدیم  شرمنده ........

حاج احمد حلالمان کن .... شرمنده ایم

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۳۸ ب.ظ
-حاج احمد عذر تقصیر / بی توجیه و بی تفسیر 2-حرف اضافی موقوف / پروانه کرد شمعو پوف 3-پروانمون شهید شد / از پیله ناپدید شد 4-پروانه ی این قصه / داش یه دل پر غصه 5-غصه واسه یه لحظه بود / نذار بگم هیچ کس نبود 6-که دستشو بگیره / یک گوشه ای نمیره 7-که کپسلولو پر کنه / نذاره جون بکنه 8-جون که نکند شهید شد / نگو که ناپدید شدید 9-آره جونم،شهید شد / تازه حاجی پدید شد 10-تازه حاجی جون گرفت / دست خدا رو گرفت 11-یه ماهی بود حاج احمد / تو دریای جزر و مد 12-جزر و مدش جبهه بود / من که نگفتم کمبود! 13-کمبود نداش حاج احمد / این که نبود قتل عمد! 14-عمدی نبود توی کار / کسی نبوده کم کار 15-کسی نبوده بیکار / کسی نبوده بی عار 16-سه روز کنج یه خونه / بی یار و هم زبونه 17-هیچ کسی ندید خوابیده / عزرائیلو خواب دیده! 18-هیچ کس ندید پریده / جایی که کسی ندیده 19-حاجی سه چهار روز خوابید / هیچ کس حاجی رو ندید 20-تا این که بوش بلند شد / در و همسایه خبر شد 21-آتش نشانی اومد / وای که چقد دیر اومد 22-پیکر از هم پاشیده بود / کی خاک مرگ پاشیده بود؟ 23-حاج احمدو ما کشتیم / درو شد اون چه کِشتیم 24-حاج احمد تنهامون / بی کس و بی همرامون 25-خیلی غریب شهید شد / یه نسخه ی جدید شد

ولایت فقیه از نگاه امام خمینی (ره)

پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۳۷ ب.ظ
ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می‌گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می‌شود. آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که جلو می‌گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است. آن فقیهی که برای امت تعیین شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است که می‌خواهد این دیکتاتوری‌ها را بشکند و همه را به زیر بیرق اسلام و حکومت قانون بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سنت است. و حکومت، حکومت تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود امیر المؤمنین هم تابع قانون، تخلف از قانون یک قدم نمی‌کردند و نمی‌توانستند بکنند.